از بر هم زدن مراسمات طاغوتی تا بازداشت به دست رژیم شاهنشاهی | حتی یک روز هم احساس امنیت نمی کردیم
اشاره: ملت ایران که روزگاری بسیار طولانی زیر یوغ مستکبران عالم فرصت هرگونه عرض اندامی را از دست داده بود با رهبری بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی توانست انقلابی را رقم بزند که امروز الگویی برای همه ملت های مستضعف در عالم به شمار می رود.
البته بدون شک این انقلاب به عنوان انقلابی اسلامی هنوز در ابتدای راه قرار دارد و بار مشکلات و سختی های زیادی را به دوش می کشد و به همین جهت نمی توان ادعا کرد که انقلاب ما در همه ابعاد از خطوط معین شده از سوی اسلام خارج نشده است، هنوز مشکلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زیادی در این کشور وجود دارد که می طلبد مسؤولان با عزم جدی و با تکیه به ولایت مطلقه فقیه در راستای رفع این مشکلات گام بردارند.
هرچند دشمنان و بدخواهان داخلی و خارجی از پدید آمدن انقلابی با رنگ و بوی اسلامی و نظامی که می خواهد زمینه ساز انقلاب جهانی حضرت ولی عصر(عج) بشود، وحشت داشتند ولی این مردم ما بودند که با اتکای به خدای متعال و با بهره گیری از رهنمودها و سخنان طوفانی امام راحل توانستند ریشه استکبار را از این کشور قطع کنند.
باید توجه داشت که انقلاب اسلامی ایران بدون همراهی مردم و مجاهدت افرادی که از جان و مال خود در راه احیای نظامی بزرگ گذشتند، امکان پذیر نبود و به همین جهت امام راحل بارها و بارها از ملت ایران به عنوان ملتی بزرگ قدردانی می کرد و رهبر معظم انقلاب نیز بارها یادآور رشادت ها و قهرمانی های این ملت غیور شده اند.
در برپایی نظام اسلامی در این کشور مردم از صنوف مختلف به میدان آمده و به ندای امام مستضعفان لبیک گفتند که در این بین نمی توان نقش پررنگ و ویژه روحانیت را در انقلاب اسلامی نادیده گرفت، روحانیتی که نه تنها در برپایی و تأسیس انقلاب بلکه در دفاع از کیان آن در دوران دفاع مقدس و امروز در عرصه دفاع از حریم ولایت خوش درخشیده اند و نشان بر این مدعا شهدای زیاد روحانی از انقلاب اسلامی تا به امروز است.
به همین جهت خبرنگار خبرگزاری رسا، سراغ آقای عادل طهماسبی یکی از روحانیان فعال، نقش آفرین و تلاش گر انقلاب اسلامی و از جانبازان دفاع مقدس رفته و گفتوگویی با ایشان ترتیب داده است که متن این گفتوگو در ادامه تقدیم خوانندگان محترم می شود.
رسا – با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر از این که وقت خود را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید؛ به عنوان سؤال اول کمی از خودتان و تلاش هایی که پیش از انقلاب اسلامی در مبارزه با رژیم ستمشاهی داشتید برای ما بگویید.
بنده هم خدمت شما و همه فعالان عرصه خبر و خبررسانی در حوزه های علمیه تقدیر و تشکر می کنم.
ابتدا باید بگویم که انقلاب یک حرکتی الهی بود و شهدای و مجاهدان زیادی برای آن زحمت کشیدند و فعالیت های ما در برابر آنها چیزی نیست، اما از این باب که برخی صحنه ها را از نزدیک دیده ام چند جمله ای بیان می کنم.
اخراج از عراق به ایران و استقرار در قم
بنده عادل طهماسبی بازنشسته نیروهای مسلح هستم که پیش از انقلاب اسلامی به همراه خانواده در شهر کربلای معلی زندگی می کردیم،البته پدر و مادر من در کربلا متولد شده اند ولی پدر بزرگ من قمی است و ما نیز شناسنامه ایرانی داشتیم و در مدرسه ایرانی ها در کربلا درس می خواندیم ولی به هرحال با توجه به روحیه انقلابی و ضد استعماری که داشتیم حدود سال 49 یا 50 از کربلا به ایران اخراج شدیم و با توجه به این که قم نیز همچون کربلا شهری مذهبی بود از کربلای معلی به قم آمدیم.
در آن دوران سن و سال کمی داشتیم و آشنایی چندانی با مسائل سیاسی نداشتیم، اما جالب است بگویم که پدر من یک مغازه آرایشگری روبه روی پل آهنچی نزدیک مدرسه حقانی داشت و با توجه به روحیه مذهبی که داشت ریش تراشی نمی کرد و عموما طلاب مشتری پدرم بودند و کم کم به خاطر همان شغل پدر و محرومیت از تحصیل جذب مغازه شدیم و در کنار پدرم فعالیت می کردم.
عکس شاه را پایین آوردم
به خاطر دارم روز اولی که وارد مغازه پدرم شدم متوجه شدم که عکس شاه بالای مغازه نصب شده بود، وقتی از پدرم علت این مسأله را سؤال کردم، گفت: این عکس را من زدم، بلکه وقتی مغازه را خریدم همین جا بود که من صندلی گذاشتم و عکس را پایین آوردم.
همان روز متأسفانه یک روحانی ساواکی که اطراف محل ما زندگی می کرد که هنوز هم زنده و معاند نظام اسلامی است وقتی این کار مرا مشاهده کرد، همان روز اول تهدید کرد که شما را لو خواهم داد و همین کار را هم کرد و از آن روز مغازه پدرم ومحله ما پاتوق ساواک شده بود و چند بار ما را احضار کردند و از ما تعهد گرفتند.
زمان شاه به قدری فشار و ظلم و ستم و عدم امنیت حاکم بود که یاد جمله شهید شیخ نمر می افتم که می فرمود: «من در عربستان حتی یک روز هم احساس امنیت نمی کردم»، بنده هم در طول عمرم حتی یک روز هم احساس امنیت نداشیم و جوانان الان قدر نمی دانند.
خلاصه این که این روحانی مکرر برای آوردن عکس شاه به پایین گزارش می داد و مرتب تحت تعقیب بودیم، به هرحال با توجه به این که محله ما یعنی محله آبشار منطقه علمایی بود و شخصیت های بزرگی در آن بودند، از سال 54 به طور رسمی وارد حوزه شدیم.
البته به طور کلی چون خود را لایق این لباس مقدس نمی دانستم و فعالیت های من نیز در سپاه به گونه ای بود که نمی توانستم همیشه ملبس به لباس روحانیت باشم، این توفیق از من گرفته شد هرچند برخی از اوقات به تناسب موقعیت ملبس می شدم ولی این نکته را هم بگویم چون در سپاه فعالیت می کردم هیچگاه از حوزه علمیه شهریه دریافت نکردم و خودم دنبال آن نرفتم.
رسا – شما از چه موقع و چگونه فعالیت های خود را علیه نظام ستمشاهی شروع کردید؟
ما ابتدا برای این که سربازی نرویم چون خدمت آن موقع را جائز نمی دانستیم، پیش بزرگان امتحان دادیم و از سربازی معاف شدیم و بعد از انقلاب تشکیل پرونده دادیم و از سال 54 فعالیت های مذهبی ما به شکل بارزتری جلوه کرد و در جلسات قرآن و احکام و نشست های سیاسی هم زیاد شرکت می کردیم.
شرکت در جلسات انقلابی به صورت مخفیانه
البته این جلسات به جهت فشار نظام و ترس به صورت مخفیانه و متغیر بود تا تحت تعقیب نباشیم به همین جهت یکی از راه های بیداری ما همین جلسات بود و همچنین با توجه به این که در هیأت جوانان اباذر نیز فعالیت می کردیم که نوار خانه ای هم داشت با سخنان انقلابی حجت الاسلام فلسفی و دوره امامت ایشان آشنا شدم.
همچنین یک دوره ولایت که رهبر معظم انقلاب در مشهد تدریس کرده بودند را نیز گوش کردم و همچنین دکتر شریعتی، البته این نوارها نیز به صورت محرمانه و مخفیانه از طریق یکی از دوستان طلبه ما به نام شهید شهید پیرزاد به دست ما می رسید که ما نیز آنها را توزیع می کردیم ولی بیشتر نوارهای ما مربوط به دوره های قرآن و قرائت قرآن بود.
در این اواخر که نزدیک به انقلاب بودیم مجالس سنتی و مجالس سیاسی به صورت جداگانه برگزار می شد، یعنی یک سری جلسات که روضه های معمولی بود و همچنین یک سری مجالس خاص بود که در قم برگزار می شد و جالب است که بدانید شبکه غیر رسمی بین جوانان قم شکل گرفته بود و هرجلسه ای در هرکجای قم برگزار می شد به یکدیگر خبر می دادند.
از سخنرانان این جلسات می توانیم به حجت الاسلام والمسلمین سیدرضا تقوی که در شورای سیاستگذاری ائمه جمعه بودند اشاره کنیم که سخنان جالبی داشتند، همچنین حجت الاسلام مقدم که بعد از شهید بهشتی به آلمان رفتند، و گاهی اوقات سخنران ها از تهران می آمدند.
این نشست ها بیشتر در منازل بود به عنوان مثال در آبشار منزل آقای دانش که فردی فرهنگی بود جلساتی برگزار می شد که به خاطر دارم حتی یک مرتبه آیت الله یزدی هم شرکت کرده بودند.
رسا – شروع نهضت مردم برای حاکمیت انقلاب اسلامی را در قم از چه زمانی می دانید؟
به عقیده من شروع نهضت مردم قم یقینا 19 دی و از سوی طلاب و فضلای حوزه بود، چراکه مأموران رژیم طاغوتی درب مدرسه فیضیه بسته بود و یک تعدادی از طلاب را نیز دستگیر کرده بودند، ما به همراه جمع زیادی از طلبه های حوزه علمیه قم در روز 19 دی از خانه بیرون آمدیم و یکی از اهداف مان حرکت به سمت منزل آیت الله مشکینی بود.
راهپیمایی طلاب در 18 دی ماه
مسیر طوری بود که به سمت فیضیه رفتیم و با توجه به این که جمعیت زیادی بود و هیچ کس نمی توانست جلوی ما بایستد و در حقیقت خواستیم نظام را با یک عمل انجام شده مواجه کنیم و البته آنها نیز حملات زیادی را برنامه ریزی کردند و خیلی از طلاب را مجروح و شهید کردند که در نهایت ما بین چهار راه شهدای امروز و سه راه موزه گیر کرده بودیم و برخی دوستان با شکستن شاخه های درختان و سنگ و چوب با مأموران مقابله می کردند.
بعد از 19 دی قضایا اوج گرفت و حرکت های زیرزمینی علنی شده بود و در قم حرکت های گسترده ای شده بود و افراد با هر مهارتی که داشتند بیرون آمده بودند، به عنوان مثال شهید جواد دل آذر یک تخصص عجبی در جذب نیروهای صفر کیلومتر داشت و در کوچه های قدیمی قم می رفت و جوانان و نوجوانان را با شعارهای جذاب راه می انداخت و بعد آنها را پرورش می داد و البته این زمانی بود که هنوز راهپیمایی ها به خیابان ها کشیده نشده بود و درگیری با مأموران شهربانی هنوز به میدان نیامده بودند و اواخر شب درگیری ایجاد می شد.
تکثیر اعلامیه های امام
هرکسی در حد توان حرکتی انجام می داد و ما با دوستان زیادی آشنا شده بودیم و برخی دوستان روحیه فرهنگی داشتند، ما نیز یک دستگاه تکثیر از مدرسه کوچه ارگ آوردیم و یک دستگاه تکثیری که از یکی از دوستان ما از بیمارستان سهامیه آورد و اعلامیه های امام را تایپ و در بین مردم توزیع می کردم.
عده ای مثل شهید امیرگایینی در مبارزه های مسلحانه قم نقش بسیار فعالی داشت و ازمعادن اطراف قم باروت می آوردند و مواد منفجره درست می کردند و یکی از کارهای شاخص ایشان خلع سلاح پاسگاه کهک بود و یکی دو نفر از مأموران کشته شدند، هرچند آنها می خواستند نیروها را خلع سلاح کنند و قصد کشتن نداشتند و از بچه ها ما نیز محمد ملک لو در همین جریان نیز به شهادت رسید.
به هرحال در آن دوران فعالیت های زیادی انجام می شد و ما نیز به تناسب با برخی طلاب در ارتباط بودیم، و از طرفی با توجه به این که در کربلا زندگی کرده بودیم با هیأت کربلایی ها نیز در ارتباط بویم که البته بعدا فهمیدم این هیأت با شرکت جوانان در تظاهرات مخالف بودند و به همین جهت ما را از هیأت اخراج کردند و با نظام نیز همراهی می کردند.
همکاری علنی مروجان تشیع انگلیسی با حکومت طاغوت
یک روز که در شهربانی قم در بازداشت بودم به وضوح همکاری این افراد را می دیدیم و حتی بسیاری از اوقات برای آنها غذا می آوردند، البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که طیف شیرازی و در رأس آنها سید مجتبی که مروج تشیع انگلییسی هستند و به شدت با نظام مقابله دارند، از قدیم هم با ساواک و شاه هم در ارتباط بودند.
چون بعد از شهادت شهید صدر در عراق، دار و دسته این ها در ایران منزوی شدند و رادیوی عربی ایران که دست همین افراد بود از آنها گرفته شد و سید حسن شیرازی برادر دوم این ها در لبنان با امام موسی صدر مقابله می کرد و با سفارت ایران آن زمان که رژیم طاغوت بود، همکاری می کرد هرچند اعلام کردند که او ترور شده و به شهادت رسیده است.
امروز هم به این جریان خطرناک به شدت در مقابل نظام و انقلاب اسلامی قرار گرفته و این ها هرکاری دلشان می خواهد انجام می دهند و حتی یکی از دارو دسته همین افراد جدیدا رهبر معظم انقلاب را با فرعون مقایسه می کند، اما نمی دانیم چرا هیچ کس جلوی آنها را نمی گیرد در حالی که بودجه رسمی بیش از 14 شبکه ماهواره ای فرقه شیرازی از انگلیس تأمین می شود.
رسا – از حوادث، زندان رفتن ها و مسائلی که در مبارزات با رژیم طاغوتی برایتان پیش آمده برای ما بگویید.
بله به خاطر دارم پیش از انقلاب برای شهدای هر استانی در استان دیگر چهلم گرفته می شد که بنده نیز در جریان چهلم یزد اوایل پل حجتیه از ناحیه پا تیر خوردم و به بیمارستان سهامیه رفتنم و با اوضاع داخلی بیمارستان آشنایی پیدا کردم.
بیمارستان سهامیه یکی از لانه های ساواک
بعد از مدتی که در بیمارستان بستری بودم متوجه شدم یکی از لانه های ساواک همین بیمارستان سهامیه بود و پشت صحنه آن سید حسن شریعتمدار قرار داشت و دکتر زند جراح بیمارستان نیز یک کمونیست و نفوذی به تمام معنا بود؛ به یاد دارم وقتی تیر خوردم همزمان با من یک دانشجو نیز مجروح شده بود که دانشجوی اقتصاد کرج بود؛ دکتر زند از من پرسید چه کاره ای؟ گفتم طلبه هستم و از طرف من رو برگرداند.
در ادامه رو به تخت کناری من کرد و وقتی متوجه شد که او دانشجو است فقط به او رسیدگی می کرد، هرچند این دانشجو از قضا دوست برادر من بود و به همین جهت ارتباط رفاقتی برقرار کرده بودیم و قضایایی را متوجه شدیم چون اطلاعات عمومی داشتیم از این بیمارستان داشتیم و از طرف دیگر در دوره هایی که در مدرسه حقانی تدریس می شد نیز شرکت داشتیم و جریان چپ را به خوبی می شناختیم.
بنده بارها اعلام کردم که آقای زند کمونیست است ولی از دوستان ما کسی قبول نمی کرد، حتی در راهپیمایی روز پزشکان قم در میدان نکویی به نمایندگی از جامعه پزشکی می خواست سخنرانی کند ولی کم کم خلاف ها و مشکلات او و ارتباطش با سید حسن شریعمتدار روشن شد حتی وقتی که این بیمارستان را در روزها بعد تسخیر کردیم، بنده خودم شیشه های مشروب و مواد مخدر را در آوردم و اوایل انقلاب نیز در بین کموله ها و دموکرات ها در غرب کشور نیز دیده شده بود.
به همین جهت در همان روزی که می خواست سخنرانی کند با شهید امیر گایینی در مراسم تشییع جنازه یکی از شهدا بودیم ولی مراسم رها کردیم، رفتیم و بلندگوهای ایشان را قطع کردیم و اجازه سخنرانی به او ندادیم.
جریان بازداشت و شکنجه
بعد از این جریان بین خیابان چهارمردان و خیابان آذر در کوچه ها گیر افتادیم، چون از یک طرف کلانتری بود و در طرف دیگر گارد رژیم قرار داشتند از هیچ طرفی نمی توانستیم فرار کنیم و با تعدادی از جوانان دستگیر شدیم و آقای افضلی که بعدها به دست آقای خلخالی اعدام شد این قدر ما را کتک زد تا جایی که در آخر چند عدد از چوب هایش را روی ما شکسته بود و بدن ما سر شده بود.
وقتی هم که ما را به کلانتری بردند در اتاق بازداشتگاه جای نشستن نبود به همین جهت به صورت نوبتی می نشستیم و غذایی هم نمی دادند و مردم با وضعیت های ناجور و بدن های خونی ایستاده یا نشسته بودند و حتی اجازه نمی دادند که دوستان به دستشویی بروند و هر هفته یک دفعه از دادگستری می آمدند و عده ای را محاکمه صوری می کردند.
خلاصه این که چند هفته مانده بودیم چون سر و صورت ما خونی بود ما چند روزی در بیمارستان کامکار بودیم و دوباره به بازداشتگاه برگشتیم و نهایت در یکی از محاکمه های صوری که اجازه حرف زدن به کسی نمی دادند و با واسطه گری پدرم توانستم به صورت مشروط آزاد شوم.
رسا – قبل از انقلاب یا بعد از انقلاب چه خاطره ای در ذهن دارید که برای خوانندگان ما جالب باشد؟
البته همه آن دوران برای ما خاطره بود، چون اواخر رژیم طاغوتی و به وجود آمدن انقلاب در قم مسأله جالبی بود، به همین جهت همواره اوایل خیابان آذر و چهارمردان درگیری بود و این درگیری ها و تظاهرات به مناطق دیگر هم کشیده شد و به گونه ای بود که روحیه بچه ها را اشباع نمی کرد و به همین دلیل بسیاری از اوقات برای برپایی تظاهرات به تهران نیز می رفتیم.
تظاهرات جلوی دانشگاه تهران
خیلی از اوقات جلوی دانشگاه تهران تا آخر شب شعار می دادیم چون در تهران هنوز به آن شکل قیام صورت نگرفته بود و قم پیش قدم شده بود و به همین دلیل به خاطر دارم دکتر دندان پزشکی رو به روی دانشگاه تهران مطب داشت و برای او این حرکات ما جالب بود. به نظر می رسید او نیز روحیه انقلابی دارد به همین دلیل بارها کنار پنجره اتاق خود می ایستاد و به تماشای کارهای ما می پرداخت.
یک شب با ما صحبت کرد و گفت شما هرچند نفر هستید من شما را رایگان ویزیت می کنم، به همین دلیل به خاطر دارم تا چندین ماه اکثر دوستان انقلابی ما پیش همین آقای دکتر رفتند و او نیز همه رفقا را رایگان دندانپزشکی می کرد.
بعد از انقلاب هم در دوران دفاع مقدس مرتب در جبهه ها حضور داشتم و البته به جهت مسؤولیتی که در سپاه داشتم بیشتر در بخش های عقیدتی سیاسی قرارگاه خاتم الانبیاء و تحت نظارت آقای محسن رضایی فعالیت می کردم و مدتی نیز در بخش اعزام مربیان فرهنگی به جبهه های حق علیه باطل حضور داشتم.
برادرم هم محمد طهماسبی که او نیز مثل خودم متولد کربلای معلا بود، در بخش معاونت قضایی سپاه علی بن ابی طالب فعالیت می کرد و نزدیک چهارسال در جبهه ها حضور داشت و در نهایت نیز به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت در راه خدا رسید.
رسا – به نظر شما چگونه می توان نسل جوانی که دوران خفقان رژیم شاهنشاهی را درک نکرده و امروز مشکلات عدیده اقتصادی را می بیند، با دستاردهای انقلاب آشنا کرد؟
به عقیده من باید دوران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را بررسی کنیم تا ارزش انقلاب اسلامی را درک کنیم؛ قیام حضرت امام در ایران فقط مسأله اسلام و حکومت غیر مذهبی نبود بلکه مفاسد و ظلم و ستم و باطل باعث شد که این ملت به پا خیزند.
فسادهای علنی دولت شاهنشاهی
یعنی علاوه براین که شاه فردی طاغوتی و غیر دینی بود ظلم و خفقان و مشروب فروشی ها بیشتر از کتاب فروشی بود، همچنین مردم نمی توانستند وابستگی به خارج و مفاسد مستشاران خارجی در ایران را تحمل کنند، چون گاهی در تهران بعد از مشروب خوری طوری مست می کردند که ناموس مردم را به خطر می انداختند و دختران جوان را از خیابان ها می دزدید.
پیش از انقلاب، شاه نوکر بی اختیار بود و در حقیقت سفیران آمریکا در ایران حکومت می کردند و همکاری دولت ایران با اسرائیل که بر کسی پوشیده نیست تا جایی که در جنگ عراق با اسرائیل سوخت هواپیماهای اسرائیل را ایران می داد.
جوانان نباید فکر کنند که آن دور همه چیز روی روال قرار داشت، چراکه مفاسدی که در زمان شاه بود بسیار زیاد بود تا جایی که در بزرگترین کاباره تهران که شخص شاه مالک آن بود، بزرگترین فسادهای اخلاقی شکل می پرفت و اصلا بزرگترین منابع مواد مخدر برای اشرف پهلوی بود.
قبل از این که نفت گران شود ایران بسیار فقیر بود و تا زمانی که نفت گران نشده بود، وقتی خبرنگار از هویدا پرسید که مردم نان برای خوردن ندارند، چه باید بکنند؟ گفت: اگر نان ندارند بیسکوییت بخورند و ایران بعد از گران شدن نفت کم کم از فقر درآمد.
مردم نان برای خوردن نداشتند
بسیاری مردم در فلاکت و بدبختی بودند و خیلی از مردم از فقر حتی چند وقت نمی توانستند به حمام بروند؛ همانطور که گفتم پدرم دکان آرایشگری داشت، به یاد می آورم بسیاری از اوقات مردم که به آرایشگاه می آمدند سرهای شان شپش داشت و توانایی حمام رفتن نداشتند؛ برنج خوردن نیز به خاطره تبدیل شده بود.
بنابراین قبول داریم امروز هم مشکلات اقتصادی و فرهنگی زیادی در کشور وجود دارد اما وقتی یک مقایسه ساده ای با آن دوران داشته باشیم ارزش انقلاب و نظام اسلامی را می دانیم و هر روز خدا را شکر می کنیم که این نعمت بزرگ را به ما ارزانی داشته است.
رسا – در پایان شما بزرگترین چالش پیش روی انقلاب اسلامی را چه می دانید؟
الان بزرگترین خطر همان عوامل نفوذی هستند که رهبر معظم انقلاب بارها بر آن تأکید می کنند، چون می دانیم نفوذی با جاسوس فرق دارد؛ جاسوس یک مأمور خبر رسانی است ولی نفوذی خطرناک تر است که در نظام هستند و بدون تعارف این مسأله از دوره آقای خاتمی اوج گرفت و الان هم وجود دارد.
برخی مسؤولان سر خود را در برف کرده اند
امروز بسیاری از مسؤولان سر خود را در برف کرده اند و نمی خواهند این مشکلات را ببیند، یکی از همین مسائل مهم بحث دو تابعیتی ها است که دولت می گوید وجود ندارد ولی قوه قضاییه فعالیت آنها را در کشور تأیید می کند، به نظر شما اگر واقعا وجود ندارد چطور یک نفر اموال بیت المال را غارت کرده و فرار کرده است؟
آمارهای رسمی وجود دارد که بیش از 100 نفر از مدیران کلان کشور دو تابعیتی هستند، وزیر اطلاعات تکذیب می کند ولی دادستان می گویند هست به هر حال آتش سوزی ها و خراب کاری ها همه اتفاقی نیست و بسیاری از قراردادهایی که با خارج بسته می شود عوامل نفوذی انجام می دهند.
مردم در انتخابات باید دقت بیشتری به خرج بدهند
به همین جهت رهبر معظم انقلاب فرمودند که مردم باید بصیر باشند و افراد وفادار به نظام را انتخاب کنند نه مثل ملی گراهایی که پر از ادعا بودند و در دفاع مقدس هیچ یک از ملی گراها نبودند و یک وصیت نامه نیست که فردی از فلان گروه ملی گرا در جبهه بوده باشد، همه سخنان آنها دروغ است و شهوت و قدرت و ثروت این افراد را کور کرده است و نه به وطن وفادار هستند و نه به دین و اسلام تا مملکت را به قبل برگردانند.
حضرت علی(ع) در خطبه 22 نهج البلاغه می فرماید: «شیطان احزاب و نیروهای خود را بسیج کرده و یاران خود را از هر طرف فراخوانده تا ظلم و ستم را به اقوام اسلامی برگردانند و باطل را مستقر کنند». نظام اسلامی ما در جهت رفع ظلم و ستم در حال حرکت است هرچند عده ای مانع می شوند.
بسیاری از مشکلات ما از دوره سازندگی آغاز شد، آنجایی که وقتی رهبر معظم انقلاب اولین برنامه توسعه را را ابلاغ کردند، صدا و سیما حتی حاضر نشد آن را بخواند و دنبال کارهای خود بودند تا جایی که آقای مسعود روغنی زنجانی می گوید اشکالی ندارد اجازه بدهید اگر آقای هاشمی اجازه دادند این برنامه را اعلام می کنیم، ما دم از ثقیفه می زنیم امروز هم عده ای هستند که همین کار را می کنند و مقابل ولایت ایستاده اند همچنانکه ثقیفه جریان مقابل ولایت بود.
مقام معظم رهبری جمهوری را تعریف کردند و تأکید کردند که مردم سالاری دینی در مقابله جمهوریت بدون دین قرار دارد، اما دکتر سریع القلم به صراحت اعلام کرده قوانین دست و پا گیر اسلامی را برداریم که بتوانیم با آمریکا ارتباط برقرار کنیم و به همین جهت است که آقای روحانی رییس جمهوری ما با به صورت تلفنی با اوباما صحبت کرده و اظهار تأسف کرده که چرا حضوری این کار را نکرده است.
هنوز ظلم و ستم برطرف نشده است
یکی از مهمترین چالش های پیش روی انقلاب اسلامی ما حقوق های نجومی است که در راستای همان ظلم و ستم حکومت طاغوت است، چون ما کشور خود را اسلامی کردیم و به شکر خدا امروز زیر سایه امام زمان(عج) و ولایت فقیه هستیم ولی بُعد دیگر یعنی ظلم و ستم برطرف نشده و دولتی ها که سوگند خورده اند که خدمت کنند خیلی از اوقات دروغ می گویند.
وقتی معاون اول رییس جمهور با کفش وارد چادر مردم در کرمانشاه زلزله زده می شود و مردم را تحقیر می کنند یعنی هنوز ظلم و ستم برطرف نشده و به همین دلیل رهبر معظم انقلاب نیروهای نظامی را دعوت می کند و از این افراد می خواهد به مردم کمک کند در حالی که وظیفه خدمت رسانی به مردم برعهده دولت است.
اما با وجود همه این مسائل رهبر معظم انقلاب با بصیرت تمام ایستاده اند و سر این افراد به سنگ خوده و می خورد و امیدواریم پرچم این نظام از دست پربرکت رهبر معظم انقلاب به دست مبارک امام زمان(عج) برسد و هدف نهایی این انقلاب محقق شود.
رسا – بسیار متشکر و ممنونم از این که وقت خود را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید.
بنده هم از شما و همه عزیزان در این خبرگزاری یک رسانه دینی و حوزوی است کمال تشکر را داشته و توفیقات روز افزون شما را از درگاه خدای منان خواستارم./1330/گ۴۰۲/ج
گفتوگو از داود جعفری